راز یک استارتاپ پیروز چیست؟

به گزارش مجله روگذر، دره سیلیکون (Silicon Valley) در نگاه بسیاری از افراد، جایی است که انبوهی از نوآوران برای ثروتمند شدن به آن جا می روند. البته تردیدی نیست که بسیاری از بهترین شرکت های پیروز جهان در این منطقه قرار دارند. اما شاید برای تان جالب باشد که بیشتر شرکت های نوپایی که در دره سیلیکون تاسیس می شوند، فقط به این علت که در مراحل ابتدایی کار قادر به جذب و حفظ نیروی انسانی متخصص، جذب سرمایه گذار و نیز کسب اعتماد مشتریان نیستند، درنهایت ورشکسته می شوند. اما چه چیزی در دل این پیروزیت و شکست وجود دارد؟

راز یک استارتاپ پیروز چیست؟

کسب ثروت و پولدار شدن، عامل پیشران استارتاپ های پیروز نیست؛ بلکه ماموریتی که بنیان گذاران استارتاپ ها در فکر و دل خود دارند سبب پیشرفت آن ها می گردد. استارتاپ هایی که قصد ایجاد تغییری ارزشمند در دنیا و بهبود شرایط حال را دارند درنهایت سبب ایجاد بیشترین ارزش و بازدهی را برای خود و سرمایه گذاران شان خواهند شد. البته ممکن است کسانی که با فضای دره سیلیکون آشنا نیستند، نوعی تناقض در این میان مشاهده نمایند. چگونه ممکن است بنیان گذاران یک استارتاپ برای دل خود کار نمایند و از سویی دیگر بتوانند به سوددهی هم برسند؟ آیا می توان در پی پول نبود و پس از مدتی به ثروتی فراوان دست یافت؟ نکته ماجرا دقیقا همین جاست!

کسب عایدی، هدف یک استارتاپ نیست

جیم بریکسدیل (مدیر عامل شرکت نت اسکیپ) پاسخ جالبی به این پرسش می دهد: گفتن این که هدف یک شرکت کسب عایدی است مثل این است که بگوییم هدف از زندگی، نفس کشیدن است.

تردیدی نیست که اگر نفس نکشیم، دیگر داشتن هدف در زندگی معنایی نخواهد داشت. اما باید دقت کنیم که اگر به ماموریت خود باور داشته باشیم، این ماموریت به بخشی از الزامات اخلاقی ما تبدیل شده و مدل کسب و کارمان نیز بر مبنای آن تدوین خواهد شد.

رسیدن به اهداف بزرگ، کاری نیست که بتوان در مدتی کوتاه آن را به انجام رساند. برای پیروزیت یک کسب و کار احتیاج به یک مدل کسب وکار داریم. با این که این مدل در نهایت در پی سودآوری است، اما باید بر اساس رسالتی که در فکر و دل دارید تدوین گردد. درواقع اصلا قرار نیست که بین دستیابی به هدفی که در دل دارید و کسب سود، یکی را انتخاب کنید.

شرکت های پیروز، رسالت خود را اصل قرار می دهند

بسیاری از شرکت های پیروز امروزی بر اساس رسالتی که بنیان گذاران شان در فکر داشتند شکل گرفته و به موقعیت برتر کنونی دست یافته اند. بنیان گذاران گوگل (لری پیج و سرگی برین) آینده ای ایده آل را در فکر داشتند که هر کاربر بتواند به راحتی اطلاعات موجود در وب را جستجو کند و همگان به سادگی به آن دسترسی داشته باشند. گوگل با همین رویکرد توانست در طی چند دهه، انبوهی از اطلاعات را سازماندهی کند.

بنیان گذار فیسبوک نیز به فکر تسهیل و توسعه ارتباطات انسانی بود و به همین شیوه توانست زمینه ارتباط موثرتر بین کاربران اینترنت در سراسر دنیا را فراهم آورد. اما برای کارآفرینان و بنیان گذارانی که بیشتر به فکر ثروتمند شدن هستند، اوضاع ممکن است به گونه ای پیش رود که خیلی زود عرصه را واگذار نمایند.

رها کردن استارتاپ در میانه راه

راه اندازی یک کسب وکار نو، کاری بسیار سخت است. گاهی اوقات به خاطر نبود منابع مالی و یا عدم علاقه مشتری به محصول ارایه شده، کارآفرینان دست از کوشش می کشند. تا به امروز نمونه های زیادی ازاین دست استارتاپ ها را دیده ایم که بنیانگذاران اش به دلایل متعدد در میانه مسیر، با شکست روبرو شده اند.

اما نوعی دیگر از رها کردن کار استارتاپ هم وجود دارد که البته کمتر رخ می دهد و آن هم وقتی است که یک شرکت بزرگ تر، استارتاپی را می خرد. هر از چند گاهی می شنویم که یک شرکت برتر سهام یک استارتاپ را می خرد و آن را زیرمجموعه خود می نماید. به این ترتیب، بنیان گذاران آن استارتاپ به پول خوبی دست می یابند و احتمالا سرمایه گذاران آن نیز تا حدی متنفع می شوند.

شاید برای بنیان گذاران یک استارتاپ، خریداری شرکت شان به وسیله یک شرکت بزرگ (نظیر مایکروسافت یا یاهو) رویایی دلنشین باشد. اما اگر با دقت به این شرایط نگاه کنیم، می بینیم که این هم نوعی رها کردن کار در میانه مسیر است. هیچ شرکتی تا به امروز نتوانسته با ملحق شدن به شرکتی بزرگ تر، دنیا را آن طور که در ابتدا می خواسته تغییر دهد. در بیشتر موارد می بینیم که استارتاپ خریداری شده از سوی شرکتی بزرگ تر، تعطیل شده و یا کارکنانش اخراج می شوند.

فروش یک استارتاپ به شرکتی بزرگ تر حتی شاید خطرناک تر از رهاکردن شرکت به خاطر مسائل پیش آمده باشد. هر سرمایه گذاری که بر روی یک استارتاپ سرمایه گذاری می نماید، این گزینه را نیز متصور می گردد که شاید همه پول خود را به خاطر عدم پیروزیت شرکت از دست بدهد. حال اگر یک استارتاپ به وسیله یک شرکت بزرگ تر خریداری گردد، سرمایه گذاران قبلی شاید به سود قابل توجهی دست یابند و به همین علت این گزینه برای آن ها بسیار هم مطلوب باشد. اما نکته اینجاست که این استارتاپ شاید دیگر هرگز نتواند به ماموریتی که در ابتدا برای خود متصور بود دست پیدا کند.

استارتاپ هایی که تسلیم نشدند

لری پیج و سرگی برین با پایبندی به رسالتی که برای خود برای سازماندهی اطلاعات در اینترنت ترسیم نموده بودند توانستند گوگل را به جایگاه کنونی برسانند. این دو آن قدر به رسالت خود باور داشتند که حتی پیشنهاد یک میلیارد دلاری یاهو برای خرید موتور جستجوی گوگل را رد کردند. لازم به ذکر است مجموع سهام گوگل هم اکنون ارزشی بیش از 350 میلیارد دلار دارد!

چند سال پیش بود که یاهو برای خرید فیسبوک پیشنهادی یک میلیارد دلاری به مارک زاکربرگ داد. جالب اینجاست که این پیشنهاد در حالی ارایه شد که این شبکه اجتماعی بسیار بسته بود و بیشتر مردم نمی توانستند در آن عضو شوند. با این وجود زاکربرگ این پیشنهاد چشم گیر و نیز پیشنهادات بزرگ تر از شرکت های دیگری نظیر گوگل را رد کرد. زاکربرگ این رسالت را برای خود متصور بود که باید افراد مختلف را در دنیا به هم ارتباط دهد. به این ترتیب بود که امروزه ارزش فیسبوک به بیش از 200 میلیارد دلار رسیده است.

فرض کنید که گوگل و فیسبوک با قیمت یک میلیارد دلار به یاهو فروخته می شدند. آیا گوگل می توانست در زیر سایه یاهو به پروژه هایی که در راستای رسالت بنیان گذاران اش بود (نظیر اسکن کردن کتاب های موجود در کتابخانه های دنیا و یا سازماندهی مقالات آکادمیک) بپردازد؟

چرا تعریف دقیق رسالت یک شرکت اهمیت دارد؟

در هرکدام از نمونه های بالا دیدیم که رسالت بزرگی که بنیان گذاران یک شرکت در فکر و دل خود دارند با پیروزیت مالی آن ها درهم آمیخته است. به قول مولوی چون که صد آمد، نود هم پیش ماست.

البته این نکته را هم نباید فراموش کرد که کارکنان یک استارتاپ نیز باید به رسالتی که برای شرکت تعریف شده باور داشته باشند. اگر کارکنان شرکت صرفا برای کسب عایدی در شرکت مشغول به کار شوند، به محض دریافت یک پیشنهاد کاری بهتر آن جا را ترک می نمایند.

جالب این جاست که سرمایه گذاران باتجربه هم به خوبی با این نکته آشنا هستند. بسیاری از آن ها بر این باورند که باید در پی بنیان گذارانی بود که به رسالت خود، باوری عمیق دارند.

تردیدی نیست که هر شرکتی در نهایت باید ازنظر مالی به پیروزیت دست یابد و در غیر این صورت ورشکسته خواهد شد. اما علت وجود یک شرکت باید رسالت آن باشد. اگر شرکتی رسالت خود را فراموش کند، به زودی طعم شکست و نابودی را خواهد چشید.

منبع:Review Harvard Business

منبع: دیجیکالا مگ
انتشار: 27 فروردین 1404 بروزرسانی: 27 فروردین 1404 گردآورنده: rugozar.ir شناسه مطلب: 2459

به "راز یک استارتاپ پیروز چیست؟" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "راز یک استارتاپ پیروز چیست؟"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید